میلاد بارش

من آمده ام تا از امید و آزادی برایتان بگویم ....از انسان و عشق

صد بارش باران شد بر خاک وجود من
تا سر بزند انگور بر تاک وجود من

صد بارش باران شد تا باغ و بهاران شد
پر سوسن و نسرین شد افلاک وجود من

آن بارش تو اما چون بارش خورشید است
آتش زده در جان و خاشاک وجود من

عشق است که می بارد از سوی تو ای لیلا
دریا شد ه صحرای صد چاک وجود من

این مایده می آید چون خوشه ی اخترها
تا فربه کند جان بی باک وجود من

هر جا بزند باران بر خیزم و بشتابم
شاداب کند باران غمناک وجود من

باران بهاران هم از موهبت عشق است
عشق است که گرداند چالاک وجود من

بارش اگر این شعرت شوریده و شیدا شد
از بارش آن عشق است لولاک وجود من

میلاد بارش(هومن)


نوشته شده در جمعه 94/6/6ساعت 8:37 عصر توسط میلاد بارش نظرات () |

Design By : Night Melody