میلاد بارش
من آمده ام تا از امید و آزادی برایتان بگویم ....از انسان و عشق
همچو سروی
تو از آن باغ گذشتی
تو چنان تند دویدی
همچو آهو تو رمیدی
که دگر باز نگشتی
پشت دیوار ببینی
غرق در اشک نشستم
نازک آن بید
که در خویش شکستم
به امید
آن که بیایی
به امید
آن که بیایی
نازنین
آی
کجایی
هر کسی راست خدایی
تو خدای دل مایی
میلاد بارش(هومن)
نوشته شده در شنبه 94/6/7ساعت
12:3 عصر توسط میلاد بارش نظرات () |
Design By : Night Melody |