میلاد بارش
من آمده ام تا از امید و آزادی برایتان بگویم ....از انسان و عشق
مگر چشمان تو می گذارند
چشمان من بیارامند
چشمان تو خمارندو
چشمان من بیدار
چشمان تو بهارند و
چشمان من باران
چشمان تو مهتابندو
چشمان من آینه
چگونه است در رخسار تو
طلیعه دو ماه پیداست
ابروانت را می گویم
که چون هلال ماه
می درخشند
ابروانت ماه اند
چشمانت ماه اند
قرص قمر رویت
ماه ماه است
من با این همه ماه چه کنم
چگونه چشم فرو بندم و
بخوابم
نه
می ترسم
چون صبح آفرینش
چشم باز کنم
و ماه و قمر را نبینم
وشب تاریک هبوط
دوباره آغاز شود
زیر نور ماه نباید خوابید
همیشه ماه پیدا نبست
میلاد بارش( هومن)
نوشته شده در شنبه 94/6/7ساعت
12:8 عصر توسط میلاد بارش نظرات () |
Design By : Night Melody |