میلاد بارش
من آمده ام تا از امید و آزادی برایتان بگویم ....از انسان و عشق
پا برهنه خواهم رفت
تا سر آغاز
در نور چشمان تو
که چون مهتاب
راهم را روشن می کند
سفری که خورشید در انتظارم است
دریا بر سر راهم ایستاده
و موجش بر سینه ام می کوبد
من از برزخی خواهم گذشت
سنگریزه ها در زیر پایم نجوا می کنند
ستارگان طلسم آینه اند
و درختان و باد
دخترکان گمشده زمین اند
و زمین هاویه انسانی ست
که خدا را فراموش کرده است
هوس
میوه ممنوعه ی تک درختی ست
که در هرم بیابان
رسته است
و من ترا می خواهم
آی عشق
آی میقات ام
ای روح تابناک طوبا
آی سرزمین امن طوی
ای قدیس مهربانی
مرا دریاب
دریابم ای عشق
که بی تو بنیادم بر آب است
هستی ام در خاکستر است
تنها تویی که هستی
خواهی بود
همه چیز می میرد
همه آینه ها به غبار می نشیند
و باد هر چیز و همه چیز را خواهد برد
نوشته شده در جمعه 94/6/6ساعت
8:6 عصر توسط میلاد بارش نظرات () |
Design By : Night Melody |