سفارش تبلیغ
صبا ویژن

میلاد بارش

من آمده ام تا از امید و آزادی برایتان بگویم ....از انسان و عشق

همه آرزوی من تو هستی تو
همه امید من
خورشید من
مرا به هرم آفتابت فرا بخوان
فرا بخوانم
تا بخوانم
برایت آوازهای گل سرخ
آی مهربان
بی مهتاب رویت
دز ظلمات گم می شوم
بی طلعت عاشقانه ات
چون کوری عصا کش
در عالم پرسه می زنم
مرا رها مکن
که بی تو 
چون مرغابی مرده ای
بر دریایم
مرا چو مرغان ابراهیم
به پرواز در آور
تا معجزه دستانت را باور کنند
ای پیامبر عاشق

میلاد بارش



نوشته شده در جمعه 94/6/6ساعت 7:37 عصر توسط میلاد بارش نظرات () |

باز سخن بگو به من 
از چه سکوت کرده ای
این سکرات موت من
غربت بی تو بودنم
بی تو دلم گرفته است
خسرو خوب من بیا
آینه ها شکسته است
باغ بلور من تویی
آینه در آینه ای
آهوی وحشی. دلم
رام تو است و کشته
چشم سیاه عاشقت


میلاد بارش( هومن)


نوشته شده در جمعه 94/6/6ساعت 7:33 عصر توسط میلاد بارش نظرات () |

رفیق قدیمی کجا رفته ای
چو قوها به دریاچه ها خفته ای

بگو ای رفیقم که در پشت شب
چه دیدی در آن لحظه ها غرق تب

بگو از کجا آمدی کجا رفته ای
چه رازی شنیدی که نا گفته ای

من از دوریت موج‌دریا شدم
در آن سوی آیینه ها تا شدم

تو رفتی و ماندم در این کوچه ها
تو در باغ سیبی و آلوچه ها

تو در باغ سبزی قدم می زنی
که اکنون قدم بر عدم می زنی

نوشتم به تو نامه از جان خویش
که ای مهربانم به ایمان خویش

تو رفتی شقایق شوی ای عزیز
به باغ حقایق شوی ای عزیز

تو رفتی نگفتی که جا مانده ام
به دنیای یک لا قبا مانده ام

تو خندان تر از باغ شبنم شدی
در آیینه ها در دلت خم شدی

تو در نور ساحل به دریا شدی
به دنبال آن عشق لیلا شدی

به دنبال محمل دویدی عزیز
به لیلای لیلا رسیدی عزیز

بخند ای امین موسم شادی است
در آنسوی آیینه آبادی است

تو خندان گذشتی از این غم سرا
که بوی محمد رسید از حرا

میلاد بارش


نوشته شده در جمعه 94/6/6ساعت 7:32 عصر توسط میلاد بارش نظرات () |

تو را دوست دارم ای وطن 
ای وطن عشق های آتشین
آی خسرو خوبان من
ترا دوست دارم
ای معشوق قلبهای جریحه دار
ای درد مقدس
ای پیر قدسی ام
ترا دوست دارم
تا همیشه
تا هر کجا
تا هر سوی این عالم
ترا دوست دارم
عشقت را
در قلبم چون گنجی پنهان می کنم
تا هیچ غریبه اجنبی
آن را از من ندزدد 
ای شور آفرین روزهای بهاری
که زمین با تو رستاخیز سبز می می شود
ای بلندای آسمانی ام
ای جان جسور امید
ای روح گستاخ ایمان
شوریده توام
شوریده جوانان عاشقت
که به مرگ و عشق سلامی هماره می گویند
به خون تپید گان خاکت
شور انگیزان مهتاب رویت
ای وطن که بوی گل سرخ می دهی
بوی یوسف گمنام عشق
بوی شقایق های صحرا
ترا دوست دارم
برای ابد و تا ابدیت دوست دارم
بگو چه کنم برای تو
با دستان خالی ام
با قلب خون چکانم
و با جان پریشانم
بگو فدیه عشق تو چیست
کجا جان ببازم
سر دهم
و با عشق به رقص رستاخیز بر خیزم
تا تو 
نام تو
خورشید درخشانی باشد
و خاکت 
تربت شهیدان عشق. بماند
ترا نیلوفرآنه دوست دارم
آذرخش گون
و سمند آسا دوست دارم
ترا نیازی به من نیست می دانم
اما مرا با تو کار هاست
دلربایی هاست
مرا دوباره به خویشت بخوان
به قلبت راه ده
به آغوشت پناه ده
که مهاجری هجران زده ام
مرغ جانم 
همیشه 
در تب و تاب رسیدن به توست
و پرچم خون آلودت
پیراهن آن عشق گمگشته من است

میلاد بارش


نوشته شده در جمعه 94/6/6ساعت 7:31 عصر توسط میلاد بارش نظرات () |

ماه من از سمت مغرب می رسد
سمت مشرق قلب دریا می تپد

می تپد قلب و دل آیینه ها
می پرد سیمرغ ها از سینه ها

می نوازد ارغنون آواز ها
می برد جان را نوای سازها

پیرهن آلوده خون گل است
پرچمی از عشق های بلبل است

پیرهن بوی ترا دارد هنوز
بوی تو با بوسه های پرده سوز

بوی معشوق یمن سیمای من
بوی عشق آن سمن سیمای

میلاد بارش


نوشته شده در جمعه 94/6/6ساعت 7:27 عصر توسط میلاد بارش نظرات () |

<   <<   6   7   8   9   10      
Design By : Night Melody